روزهآیی که می گذرد

24*


زمانهایی در زندگی مان هست که احتیاج داریم با خودمان "صبورانه" برخورد کنیم. 
احتیاج داریم که شرایطمان را درک کنیم و کمی همراه تر و همدل تر با خودمان باشیم. 
زمانی که در شرایط سخت و غمگین کننده قرار میگیریم به این معناست که "درد" داریم! ما احتیاج داریم که در دردها صبورتر باشیم.
ایا میتوانیم شخصی را که درد دارد وادار کنیم که سریع تصمیم بگیرد و سریع شرایط را تغییر دهد؟
ایا میتوانیم شخصی که از درد به خود میپیچد را سرزنش کنیم که چرا نمیتوانی درست رفتار کنی؟
ما قطعا با ادمهایی که درد دارند و درد در جسم انها دیده میشود نامهربان برخورد نمیکنیم. مثلا با دوستمان که به تازگی پایش شکسته است سرزنشی صحبت نمیکنیم و او را مجبور نمیکنیم برود و کلاس فوتبال ثبت نام کند!
اما وقتی داستان به خودمان و درد درونی مان میرسد همه چیز تغییر میکند!
درد درونی مانند شکستگی دیده نمیشود اما درست شبیه به اسیب جسمی دردناک است و دردش حس میشود!
و بیشتر ما وقتی در شرایطی دردناک قرار میگیریم بیشتر به خودمان فشار میاوریم و نامهربان تر میشویم! انگار یاد گرفته ایم که انکارِ درد قرار است حضورِ درد را از بین ببرد!
همین دردهای قدیمیِ انکار شده اند که سالها در درونمان جمع میشوند و روزی ما را خسته و درمانده میکنند.
این همه اطرافیانِ ما و ادمهای بزرگمان دردهای خودشان و دردهای زندگی را و حتی دردهای رابطه هایشان را انکار کردند، ایا حالشان بهتر شد؟ ایا درد کم شد؟
درد، زمانی کم میشود که دیده شود و حس شود و اجازه دهیم به خودمان که دورانی را استراحت کنیم تا کمی بهبود پیدا کنیم.
کم شدنِ درد، احتیاج به زمان دارد. به خودمان اجازه دهیم که در دردها و در غمها کمی گیج باشیم و نتوانیم درست تصمیم بگیریم.
زندگی گاهی شرایطی سخت و پیچیده را در مقابل ما قرار میدهد. با این حقیقت مبارزه نکنیم: در زندگی لحظاتی دردناک وجود دارد که برای مدتی نمیدانیم چطور باید تصمیم بگیریم و رفتار کنیم.
در این شرایط به خودمان زمان دهیم که ندانیم و نتوانیم کاری انجام دهیم، کمی که صبور باشیم درد کمتر میشود و ما دوباره به جریان زندگی برمیگردیم.
گاهی دانستنِ اینکه «نمیتوانیم و نمیدانیم»، کمک بزرگی ست که دست از فشار برداریم!
ما میتوانیم گاهی ندانیم و نتوانیم!

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان