روزهآیی که می گذرد

306*


درد تو آنقدر عمیق است که پشت چشمت گیر کرده و اگر بخواهی گریه کنی، اشکت در نمی‌آید.



هدایت


305*


شکر که خدا را دارم و بعد از خدا، تو را

که حضورت عجیب الزامی‌ست عزیزدلم، که حضورت، عجیب، الزامی‌ست ...

تو همان پناهند‌ه‌ترین آغوش در لبه آخرین پرتگاه جهانی برای من که مرا از نومیدی و سقوط می‌رهانی و به زیستن امیدوار می‌کنی. تو همان آخرین روزنه‌ای در عمیق‌ترین سیاهچال‌ها و گستاخ‌ترین نوری در تاریک‌ترین شب‌ها.

جهانی که تو را دارد، محال است جای خوبی برای زیستن نباشد. محال است من در جهان دیگری و بدون حضور شفابخش تو، التیام و امید را پیدا کنم.

محال است بدون تو،

بدون امنیت و رضایتی که از حضور و نگاه و حرف‌های تو می‌گیرم ...



نرگس صرافیان طوفان


304*


چرا اینجا نیستی

تا دوستت دارم را

از جنس خاک کنم

از جنس تنم

و با بوسه بپوشانمش بر تنت؟

بگذار دوستت دارم را

از جنس نگاه کنم

از جنس چشمانم

و تا صبح به نفس‌های تو بدوزم



عباس معروفی


303*


در پی آن همه خون که بر این خاک چکید

ننگ‌مان باد این جان شرم‌مان باد این نان

ما نشستیم و تماشا کردیم ...



شاملو


302*


سلام بر تو

که قبل از تنم

غم‌م را

در آغوش کشیدی.


301*


بیا و سرت را بر سینه‌ام بگذار

تا این زندگی

به رنجی که می‌کشیم، بیارزد.



جمال ثریا


300*


این همه مرگ

این همه پاییز

از طاقت ما بیرون است.



احمدرضا احمدی


299*


من از آن‌هایم

آن‌هایی که حین دوست داشتن، می‌میرند ...



درویش


298*


من

شاعر همین ایّام پر‌عبارت‌ام

مرا این همه حرف

مرا این همه دروغ

مرا حرف و دروغ این همه کهنگی کشته است.


این‌ها کیستند

در این آستانه

که نه صبح دارند و نه عصر

نه روز دارند و نه شب

آخر چقدر دروغ!


یا حضرت هرچه اُمید!

من

اولاد عاری از آزار آدمی‌ام

کمکم کن!

درست نیست این همه درد

درست نیست این همه حرف

درست نیست ...

من گفته باشم شما را 

باور کنید!



سید علی صالحی



297*


بابالنگ‌دراز عزیزم!

من دوست دارم کارهای عجیب بکنم

روی سقف‌ها راه بروم

و با بال‌های نداشته‌ام پرواز کنم!

و از تو متشکرم بابا، از تو که مرا همان‌طور که هستم دوست می‌داری!



جین وبستر


296*


شب است و دیروقت 

و

جز

دوستَت دارم

باقی کارها

بماند برای فردا


295*


تو

آفتاب ِ روشن ِ اُمیدی

بر

جانم



فروغ


294*


گفت نمردیم و چه چیزها دیدیم

گفتم ای کاش مُرده بودیم و نمی‌دیدیم ...



شاهرخ مسکوب


293*


میان ِ
استخوان‌های
خرد
شده‌ایم
امّا
امید
تقلا می‌کند
برای ِ
روییدن 🌱


292*


نمیشه انکار کرد که زندگی زبر و خشن و گاهی هم حال بهم‌زن ِ امّا لذت‌هایی هست که باهاشون می‌تونیم زندگی رو لطیف کنیم، اهلی کنیم، خوشایند کنیم، باید لذت‌های زندگی رو بچشیم، هر چی می‌خواد باشه؛ عشق، هنر، ورزش، حتا جنگیدن و پیروز شدن، بعدن می‌تونیم درباره مسخره بودن یا نبودن زندگی صحبت کنیم! فکرش رو بکن تو هفتاد یا هشتاد سالگی لذتی رو تجربه کنی و بعد با خودت بگی: "اه لعنتی چرا من این رو تا الان تجربه نکرده بودم!"



روزبه معین


291*


قسم به حقارت واژه و شکوه سکوت

که

گاهی

شرح حال آدمی 

ممکن نیست!


290*


جمعه را باید کمی لم داد و آرامش گرفت ...

بی‌خیال هر چه ما را مبتلاتر میکند!


289*


هیچ آگاه شدنی بدون رنج نیست.

رنج نباید تو را غمگین کند. این همان جایی ست که اغلب مردم اشتباه می‌کنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگی‌ات نیاز به تغییر دارد. چون انسان‌ها زمانی هوشیارتر می‌شوند که زخمی شوند. رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند. رنج‌ت را تحمل نکن، رنج‌ت را درک کن!

این فرصتی ست برای بیداری، وقتی آگاه شوی، بیچارگی‌ات تمام می‌شود.


288*


گاهی آدم

دل‌ش فقط یک دوستت دارم می‌خواهد

که

نمیرد!



افشین صالحی


287*


هر آنچه در قلب می‌گذرد را نمی‌توان گفت

برای همین خدا آه، اشک، خواب طولانی، لبخند سرد و لرزش دستان را خلق کرد.



نزار قبانی


About Me
مگذار
که
جز
به
شادمانی
گذرد

💚



● روزانه نویسی هام بعد از چند روز حذف میکنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان