305*
چهارشنبه ۲ آذر ۰۱
شکر که خدا را دارم و بعد از خدا، تو را
که حضورت عجیب الزامیست عزیزدلم، که حضورت، عجیب، الزامیست ...
تو همان پناهندهترین آغوش در لبه آخرین پرتگاه جهانی برای من که مرا از نومیدی و سقوط میرهانی و به زیستن امیدوار میکنی. تو همان آخرین روزنهای در عمیقترین سیاهچالها و گستاخترین نوری در تاریکترین شبها.
جهانی که تو را دارد، محال است جای خوبی برای زیستن نباشد. محال است من در جهان دیگری و بدون حضور شفابخش تو، التیام و امید را پیدا کنم.
محال است بدون تو،
بدون امنیت و رضایتی که از حضور و نگاه و حرفهای تو میگیرم ...
● نرگس صرافیان طوفان