روزهآیی که می گذرد

317*


شب غم تو نیز بگذرد؛

اما در این میان

دلی ز دست می‌رود ...



ابتهاج


316*


در گلوی من ابر کوچکی‌ست
می‌شود مرا بغل کنی؟
قول می‌دهم
گریه کم کنم.


مژگان عباسلو

315*


آدم‌ها به فراموشی محتاج‌ترند تا به خاطره. آدم‌ها از خاطرات، خنجر می‌سازند و با خنجر خاطره خط می اندازند روی همه چیزِ زندگی. زندگی خجالت می‌کشد که از ذهن بیرون بیاید بس که تن و بدن و سر و صورت َ‌ش خط‌خطی ِ خاطرات است.
گاهی خاطره، خطرناک‌ترین چیزِ جهان است.


سووشون

314*


گاهی

چقدر

دلت

برای

یک خیال راحت

تنگ می‌شود ...



دانتیسم


313*


مثلن گیج و بی‌خبر از خواب بلند شوی، رادیو را روشن کنی و بشنوی؛ "خبری نیست، پا روی پا بیندازید، چای‌تان را بنوشید، به موزیک‌های آرام گوش کنید، کتاب بخوانید، عاشق باشید و غم‌تان نباشد، قرار نیست هیچ اتفاق خاصی بیفتد!"

مثلن روزت را با صدای آواز گنجشک‌ها و شیطنت‌های ابرها و آفتاب شروع کنی ...

مثلن چشم بازی کنی و همه چیز خوب باشد ...

مثلن هیچ روزنه‌ای برای نگرانی نباشد ...

و زمین سیاره‌ای آرام و دنجی شده باشد برای زیستن 🌱


312*


خدا بند بزند

دل‌هایی را

که

کسی از شکسته بودن‌شان

خبر ندارد!


311*


زنی که قلب َ‌ش شکسته، خیلی زیبا سکوت می‌کند.

آنقدر که تو

در حسرت همه‌چیز با او، غرق می‌شوی.


310*


دوست دارم با تو باشم چون هیچ‌وقت از با تو بودن خسته نمی‌شوم. حتی وقتی با هم حرف نمی‌زنیم، حتی وقتی نوازشم نمی‌کنی، حتی وقتی در یک اتاق نیستیم، باز هم خسته نمی‌شوم ... هرگز دل‌زده نمی‌شوم ...

فکر کنم به خاطر این است که به تو اعتماد دارم، به افکارت اعتماد دارم. می‌توانی بفهمی چه می‌گویم؟ 

همه آنچه در تو می‌بینم و هر آنچه نمی‌بینم را دوست دارم. با این همه، ضعف‌هایت را می‌دانم ... اما احساس می‌کنم همین نقاط ضعف تو و نقاط قوّت من هستند که با هم سازگارند.



آناگاوالدا


309*


راه حلی داری؟

راه نجاتی

برای کشتی شکسته‌ای

که نه غرق می‌شود

نه نجات پیدا می‌کند



نزار قبانی


308*


هر کس سزاوار یک نفر است که بتواند به چشم‌های‌ش نگاه کند و بگوید؛
تو کافی هستی.
تو با تمام زخم‌هایت، بی‌نقصی!

307*


ما در هیچ حال، قلب‌های‌مان خالی از غم نخواهد شد

چرا که غم ودیعه‌ای‌ست طبیعی که ما را پاک نگه می‌دارد. انسان‌های بی اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز انسان نبوده‌اند و نخواهند بود.

از این صافی ِ انسان ساز نترس!



نادر ابراهیمی


306*


درد تو آنقدر عمیق است که پشت چشمت گیر کرده و اگر بخواهی گریه کنی، اشکت در نمی‌آید.



هدایت


305*


شکر که خدا را دارم و بعد از خدا، تو را

که حضورت عجیب الزامی‌ست عزیزدلم، که حضورت، عجیب، الزامی‌ست ...

تو همان پناهند‌ه‌ترین آغوش در لبه آخرین پرتگاه جهانی برای من که مرا از نومیدی و سقوط می‌رهانی و به زیستن امیدوار می‌کنی. تو همان آخرین روزنه‌ای در عمیق‌ترین سیاهچال‌ها و گستاخ‌ترین نوری در تاریک‌ترین شب‌ها.

جهانی که تو را دارد، محال است جای خوبی برای زیستن نباشد. محال است من در جهان دیگری و بدون حضور شفابخش تو، التیام و امید را پیدا کنم.

محال است بدون تو،

بدون امنیت و رضایتی که از حضور و نگاه و حرف‌های تو می‌گیرم ...



نرگس صرافیان طوفان


304*


چرا اینجا نیستی

تا دوستت دارم را

از جنس خاک کنم

از جنس تنم

و با بوسه بپوشانمش بر تنت؟

بگذار دوستت دارم را

از جنس نگاه کنم

از جنس چشمانم

و تا صبح به نفس‌های تو بدوزم



عباس معروفی


303*


در پی آن همه خون که بر این خاک چکید

ننگ‌مان باد این جان شرم‌مان باد این نان

ما نشستیم و تماشا کردیم ...



شاملو


302*


سلام بر تو

که قبل از تنم

غم‌م را

در آغوش کشیدی.


301*


بیا و سرت را بر سینه‌ام بگذار

تا این زندگی

به رنجی که می‌کشیم، بیارزد.



جمال ثریا


300*


این همه مرگ

این همه پاییز

از طاقت ما بیرون است.



احمدرضا احمدی


299*


من از آن‌هایم

آن‌هایی که حین دوست داشتن، می‌میرند ...



درویش


298*


من

شاعر همین ایّام پر‌عبارت‌ام

مرا این همه حرف

مرا این همه دروغ

مرا حرف و دروغ این همه کهنگی کشته است.


این‌ها کیستند

در این آستانه

که نه صبح دارند و نه عصر

نه روز دارند و نه شب

آخر چقدر دروغ!


یا حضرت هرچه اُمید!

من

اولاد عاری از آزار آدمی‌ام

کمکم کن!

درست نیست این همه درد

درست نیست این همه حرف

درست نیست ...

من گفته باشم شما را 

باور کنید!



سید علی صالحی



About Me
مگذار
که
جز
به
شادمانی
گذرد

💚



● روزانه نویسی هام بعد از چند روز حذف میکنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان