روزهآیی که می گذرد

بابالنگ‌دراز عزیزم!

من دوست دارم کارهای عجیب بکنم

روی سقف‌ها راه بروم

و با بال‌های نداشته‌ام پرواز کنم!

و از تو متشکرم بابا، از تو که مرا همان‌طور که هستم دوست می‌داری!

● جین وبستر

شب است و دیروقت 

و

جز

دوستَت دارم

باقی کارها

بماند برای فردا

تو

آفتاب ِ روشن ِ اُمیدی

بر

جانم

● فروغ

گفت نمردیم و چه چیزها دیدیم

گفتم ای کاش مُرده بودیم و نمی‌دیدیم ...

● شاهرخ مسکوب

نمیشه انکار کرد که زندگی زبر و خشن و گاهی هم حال بهم‌زن ِ امّا لذت‌هایی هست که باهاشون می‌تونیم زندگی رو لطیف کنیم، اهلی کنیم، خوشایند کنیم، باید لذت‌های زندگی رو بچشیم، هر چی می‌خواد باشه؛ عشق، هنر، ورزش، حتا جنگیدن و پیروز شدن، بعدن می‌تونیم درباره مسخره بودن یا نبودن زندگی صحبت کنیم! فکرش رو بکن تو هفتاد یا هشتاد سالگی لذتی رو تجربه کنی و بعد با خودت بگی: "اه لعنتی چرا من این رو تا الان تجربه نکرده بودم!"

● روزبه معین